English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4572 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
make something out <idiom> U ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to offshore something U چیزی را [برای سود بیشتر] به خارج [از کشور] بردن [اقتصاد]
spelled U پی بردن به خواندن
spells U پی بردن به خواندن
spell U پی بردن به خواندن
sustain a loss U زیان بردن خسارت دیدن متضرر شدن
Please allow for at least two weeks' notice [to do something] [for something] [prior to something] . U درخواست می شود که لطفا دو هفته برای پیشگیری [کار] اعطاء کنید [تا ما ] [برای چیزی] [قبل از چیزی] .
pre engage U ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
double U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
doubled up U استفاده از دو بافر یکی برای خواندن و دیگری در همان زمان برای نوشتن
get a load of <idiom> U دیدن چیزی
perception of an object U مشاهده یا دیدن چیزی
To benefit from something. U از چیزی خیر دیدن
protects U توقف آسیب دیدن چیزی
protecting U توقف آسیب دیدن چیزی
protect U توقف آسیب دیدن چیزی
to see through U از بین چیزی مات [غیر شفاف] دیدن
to read through something U چیزی را کاملا خواندن
to read over something U چیزی را کاملا خواندن
to scramble for something U هجوم کردن با عجله برای چیزی [با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
to read off U از روی چیزی خواندن بلندخواندن
to read through something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
to read over something U چیزی را از اول تا آخر خواندن
recognizes U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizing U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognising U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognises U دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
turn out <idiom> U رفتن برای دیدن یا انجام کاری
extends U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extend U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
extending U فناوری حافظه که کارایی بهتری را فراهم میکند با قادر بودن برای یافتن و خواندن داده از محلی از حافظه در یک عمل نیز می توان آخرین قطعه داده را که پنهانی در حافظه ذخیره شده بود و آماده خواندن دوباره است ذخیره کند
hydroscope U التی برای دیدن اعماق دریا اب بین
To discover (realize, assess) something. U به چیزی پی بردن
flippy U دیسک دو لبه که در درایو تک لبه استفاده شود. بنابراین برای خواندن طرف دیگر برای جابجا شود
to cram U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to mug up [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
to swot [British E] for an exam U فشرده درس خواندن [برای امتحانی]
psalmodic U مانندمزامیری که برای خواندن ترتیب دهند
to benefit from something U سود بردن از چیزی
make do with something U با چیزی بسر بردن
make something do U با چیزی بسر بردن
to capitalize/capitalise [British English] on something U سود بردن از چیزی
decolo U رنگ چیزی را بردن
to profit from something U سود بردن از چیزی
to appreciate something U قدر چیزی را دانستن [سپاسگذار بودن] [قدردانی کردن برای چیزی]
via U حرکت به سوی چیزی یا استفاده از چیزی برای رسیدن به مقصد
satyagraha U اصطلاح ابداعی گاندی پیشوای نهضت ملی هند برای به کار بردن قدرت روحی به جای خشونت وشدت عمل برای وصول به اهداف سیاسی و اجتماعی
cancel out <idiom> U از بین بردن اثر چیزی
stale U تازگی وطراوت چیزی را از بین بردن
disfeature U صفات ممتازه چیزی را از بین بردن
compilations U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
increment U انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
increments U انتقال متن یا کارت به محل روبروی آن برای چاپ یا خواندن
compilation U ترجمه برنامه کد گذاری شده به کد قابل خواندن برای ماشین
feedback U اطلاعاتی از یک منبع که برای تغییر دادن چیزی یا تامین پیشنهادی برای آن میباشد
responses U فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
response U فضایی در فرم که برای خواندن داده با علامت نوری به کار می رود
to shoot oneself in the foot <idiom> U بدبکار بردن [چیزی مربوط به خود شخص] [اصطلاح]
It's to take away. برای بردن است.
dousing U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowses U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
dowsed U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
doused U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
douse U دراب یا چیز دیگری فرو بردن روی چیزی اب ریختن
pantechnicon van U یکجوربارکش برای بردن اثاثیه
laughter U مسابقه اسان برای بردن
cast pearls before swine <idiom> U از بین بردن چیزی ارزشمندی بوسیله کسی که قدرش را نمی داند
preferment U ازپیش
head load control U روش الکتریکی که برای سوارکردن نوک ها روی وسیله پیش از خواندن یا نوشتن بکار می رود
serve U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
match points U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
serves U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
importing U بردن محصولات به کشوری برای فروش
imported U بردن محصولات به کشوری برای فروش
served U گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
laparotomy U شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
sinking line U نخی برای فرو بردن زیر اب
import U بردن محصولات به کشوری برای فروش
match point U اخرین امتیاز برای بردن مسابقه
to give the guy to U گریختن ازپیش
lilt U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
lilts U اهنگ خوش نوا وموزون خواندن شعرنشاط انگیز خواندن باسبکروحی حرکت کردن
cim U تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به داخل کامپیوتر میباشدicrofilmanufacturing
computer input microfilm U تکنولوژی که مستلزم بکارگیری یک دستگاه ورودی برای خواندن مستقیم محتویات میکروفیلم به درون کامپیوتر میباشد
fin U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
fins U جلو و عقب بردن بازو در اب برای حرکت
polyonging U بکار بردن چند نام برای یک چیز
tumbrel or bril U ارابه دو چرخه برای بردن مهمات و ادوات
polyonymy U بکار بردن چند نام برای یک چیز
foretell U ازپیش اگاهی دادن
forewarned U ازپیش اخطار کردن
forewarn U ازپیش اخطار کردن
bespeak U ازپیش سفارش دادن
it was p of evil U بدی را ازپیش خبرمیداد
advances U : ازپیش فرستاده شده
advancing ازپیش فرستاده شده
foretelling U ازپیش اگاهی دادن
forewarns U ازپیش اخطار کردن
foretells U ازپیش اگاهی دادن
advance ازپیش فرستاده شده
forefeel U ازپیش احساس کردن
recorders U وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
recorder U وسیلهای همراه موتور, نوک خواندن / نوشتن ومدار برای ضبط سیگنالهای الکتریکی روی نوار مغناطیسی
cool out U راه بردن اسب برای خشک شدن عرق
rest and recuperation U عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
dipsey sinker U نوعی وزنه برای فرو بردن قلاب ماهیگیری
herbicide U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
herbicides U عاملی که برای از بین بردن علف ها وگیاهان بکارمیرود
extension U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
extensions U طولانی تر کردن چیزی .افزودن چیزی به چیزی دیگر برای طولانی تر کردن آن
foredoom U ازپیش مقدر یا محکوم کردن
roll forward U , با خواندن ورودی تراکنش واجرای مجدد تمام دستورات برای بازگشت به پایگاه داده وبه وضعیت پیش از آسیب
i/o U پردازندهای که پردازش کمی را انجام میدهد چرا که زمان آن برای خواندن یا نوشتن داده از پورت ورودی / خروجی صرف میشود
head U دیسک مخصوص برای تمیز کردن نوک خواندن / نوشتن دیسک
mirror writing shadow reading U کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
cim U استفاده هماهنگ از میکروفیلم برای ذخیره سازی داده کامپیوتر و روشهای خواندن داده
fetch U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetches U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
fetched U دستور کامپیوتری برای انتخاب و خواندن داده یا دستور بعدی که باید پردازش شود
leap frog test U و داده می نویسد و می خواندن و برای بررسی اختلاف مقایسه میکند تا تمام محل ها بررسی شوند
the bird is p of that event U مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
to knock a person's head off U به اسانی ازپیش کسی افتادن یاکسیراشکست دادن
bombs U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bomb U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
bombed out U تابعی در برنامه برای ایجاد خرابی و از بین بردن داده در یک زمان مشخص
lifts U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
salomon damper U خفه کن دینامیکی برای بالانس میل لنگ و از بین بردن نیرهای نوسانی
lifted U بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
arm U وسیله مکانیکی در درایو دیسک برای مکان دهی به نوک خواندن / نوشتن روی شیار مناسب از دیسک
long shot U شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
walking ring U پیست بیضی شکل برای راه بردن و گرم کردن اسب پیش از مسابقه
deceleration time U زمان لازم برای متوقف ساختن یک نوار مغناطیسی پس از خواندن یا ضبط اخرین قطعه داده از یک رکورد روی ان نوار
astigmatizer U وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
hare and hounds U بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
refreshed U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refresh U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes U بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
positioned U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
position U مدت زمان لازم برای دستیابی به داده ذخیره شده روی دیسک درایو یا ماشین نوار. حاوی تمام حرکات ماده از قیبل نوک خواندن و بازو
to grieve over anything U برای چیزی
requesting U تقاضا برای چیزی
requests U تقاضا برای چیزی
requested U تقاضا برای چیزی
request U تقاضا برای چیزی
to grumble at any thing U برای چیزی غرغرکردن
inclinable to something U مساعد برای چیزی
look to <idiom> U آمادگی برای چیزی
thinned U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thins U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinnest U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thinners U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
thin U وسیله RAM با سرعت دستیابی سریع با استفاده از ماتریس خانههای مغناطیسی و ماتریس بنوک خواندن و نوشتن برای دستیابی به آنها
I'd like something to drink. چیزی برای نوشیدن میخواهم.
application [for something] U درخواست نامه [برای چیزی]
to look at the black side [about something] U بدبین بودن [برای چیزی]
asking U برای چیزی بی تاب شدن
approval U توافق برای استفاده از چیزی
take for <idiom> U اشتباه شخصی برای چیزی
asked U برای چیزی بی تاب شدن
steeper U فرف برای خیساندن چیزی
I'd like something to eat. چیزی برای خوردن میخواهم.
security blanket <idiom> U استفاده از چیزی برای راحتی
ask U برای چیزی بی تاب شدن
to give reasons for a thing U دلیل برای چیزی اوردن
asks U برای چیزی بی تاب شدن
to make amends for something U کفاره دادن برای چیزی
to atone for something U کفاره دادن برای چیزی
demands U تقاضا برای انجام چیزی
to try something on U چیزی را برای امتحان پوشیدن
to get something to somebody U برای کسی چیزی را آوردن
demand U تقاضا برای انجام چیزی
catch at U برای گرفتن چیزی کوشیدن
in defence of somebody [something] U برای دفاع از کسی [چیزی]
demanded U تقاضا برای انجام چیزی
ocr U وسیلهای که حرف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و برای پردازش در کامپیوتر به حالت قابل خواندن توسط ماشین تبدیل میکند
optical U وسیلهای که حروف چاپ شده یا نوشته شده را اسکن میکند و تشخیص میدهد و کد قابل خواندن ماشین تبدیل میکند برای پردازش کامپیوتر
spoon-feed <idiom> U ساده کردن چیزی برای کسی
consigns U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
to save up for something U برای چیزی صرفه جویی کردن
make room for someone or something <idiom> U برای چیزی اوضاع را مرتب کردن
to save for something U پس انداز کردن [اندوختن ] برای چیزی
to set measures to anything U برای چیزی اندازه یا حد معین کردن
consigning U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
to refuse somebody admittance to something U پذیرش کسی را برای چیزی رد کردن
demands U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
To set a limit to everything. U برای هر چیزی حدی قائل شدن
to make amends for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
to atone for something U جلب رضایت کردن برای چیزی
demanded U تقاضا برای چیزی و توقع دریافت آن
to store up something U انباشتن چیزی برای استفاده در آینده
consigned U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
consign U یا فرستادن چیزی برای کسی به منظورفروش
stepper U چیزی که برای پله بکار می رود
to call somebody to [for] something U از کسی برای چیزی درخواست کردن
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1Potential
1incentive
1affixation
1gorse melatonin
1if you have any question please ask us , we are here to help
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com